شما الان این‌جا هستید:

مکتب اتریش در اقتصاد (Austrian School of Economics)

مکتب اقتصادی اتریشی چیست؟

اگر باور دارید که اقتصاددانان یکسری انسان تشنۀ داده و مدل‌های ریاضی اند و چیزی خارج از این چارچوب وجود ندارد، بسیار برایتان جالب خواهد بود که با مکتب اتریش آشنا بشوید. مانند راهبه‌های دینی که در صومعه‌های خود به ریاضت و تامل می‌پردازند، اقتصادانان این مکتب با یکسری «آزمایش ذهنی» تلاش می‌کنند به مسائل سخت و پیچیده پاسخ بدهند.

جالب اینجاست که متفکران این مکتب در بسیاری از موارد بینش‌هایی منحصر به فردی دارند. در ادامه این متن خواهید خواند که این مکتب چه سیر تکاملی داشته است و در کجای جهان اندیشه‌های اقتصادی مسکن دارد.

نکات کلیدی:

  1. کارل منگر که در 1871 کتاب «اصول اقتصادِ» خود را نوشته است، توسط بسیاری به عنوان بنیان‌گذار مکتب اتریش شناخته می‌شود.
  2. ایده‌های اساسی مکتب اتریش در سالیان متمادی توسط متفکرهای مختلفی بسط یافته و بدین منظور نمی‌توان با تمرکز با معدودی متفکر به تصویری کامل از این مکتب رسید.
  3. علاوه بر کارل منگر، از اعضای اصلیِ مکتب اتریش می‌توان به لودویگ فون میزس،  اویگن بوم=باروک و فردریک هایک اشاره کرد.
  4. مکتب اتریشی از منطق تفکر پیشینی (logic of a priori thinking) برای فهم قوانین اقتصادی با کاربردی جهان‌شمول استفاده می‌کند. این در تقابل با رویکردهای داده‌محور و ریاضی‌محوری است که در جریان اصلی علم اقتصاد پیگیری می‌شود.
  5. مطالعات اقتصاد اتریشی تاثیری مهم در همه‌گیری اصلِ «کاهنده بودن مطلوبیت نهایی diminishing marginal utility» داشته است.

فهم مکتب اقتصاد اتریشی

آنچه امروزه به عنوان اقتصاد اتریشی می‌شناسیم، یکروزه ساخته نشده است. این مکتب سال‌ها تکامل را پشت سر گذاشته است و مفاهیم آن از نسلی به نسل دیگر منتقل شده است. با اینکه این مکتب روند تکاملی را طی کرده است و از اندیشه‌های بیرون از خود تاثیر پذیرفته است، اما در این تاریخ، اصول این مکتب ثابت باقی مانده است.

کارل منگر که در 1871 کتاب «اصول علم اقتصاد» خود را منتشر کرده است را بسیاری به عنوان بنیان‌گذار مکتب اتریشی می‌شناسند. عنوان کتاب منگر اصلا نشان از ایده‌های اساسی و انقلابی موجود در آن ندارد. مهم‌ترین ایدۀ منگر در این کتاب که تاثیری مهم در تاریخ علم اقتصاد داشته است، ایده کاهنده بودن مطلوبیت نهایی است.

منگر در این کتاب شرح داد که ارزش اقتصادی کالاها و خدمات در اقتصاد امری ذهنی (subjective) می‌باشند و احتمال می‌رود برداشت‌های ذهنی شما و همسایۀ شما نسبت به یکدیگر متفاوت باشد. منگر همچنین توضیح داد که ارزش/مطلوبیت یک واحد کالای افزایش یافته کاهش می‌یابد. این همان مفهوم مطلوبیت نهایی کاهنده است که در جهان پس از خود تاثیری عمیق داشت.

پس از آن لودویگ فون میزس، از دیگر متفکرهای بزرگ مکتب اتریش، نظریه سود حاشیه‌ای ناظر به پول را در کتاب نظریه پول و اعتبار (1912) به کار برد. پرسش اساسی میزس این بود: چه میزان از پول زیاد است؟ در این جا نیز یک پاسخ واحد و عینی (objective)  موجود نیست. یک دلار بیشتر در دست یک میلیاردر کمتر ارزشِ ذهنی ایجاد می‌کند تا یک دلار در دست یک فرد فقیر.

علاوه بر کارل منگر و فون میزس، متفکرین بزرگی از قبیل بوم-باروک و فون هایک نیز در مکتب اتریش اهمیتی اساسی دارند. امروزه نیز مکتب اتریش، محدود در وین نیست و در سراسر دنیا می‌توان دنباله و آثار آن را مشاهده کرد.

طی این سالیان، نظریات مکتب اتریشی بینش‌هایی اساسی در باب قوانین عرضه و تقاضا،  علت تورم، تئوری خلق پول و رفتار نرخ ارز را بسط داده است. در هر یک از این موضوعات ایده‌های مکتب اتریشی با دیگر مکاتب اقتصادی متفاوت است.

در ادامۀ این متن کلیاتی از وجه تمایز این مکتب اقتصادی با دیگر مکاتب را خواهید خواند.

قوانین اقتصادی کاربردهای جهان‌شمول

اقتصاد اتریشی از منطق تفکرِ پیشینی-موقعیتی که شخص بدون اتکا بر جهان خارج می‌تواند فکر کند- استفاده می‌کند تا بتواند قواعد جهان‌شمول و کاربردی اقتصادی را استخراج کند. در حالی که دیگر مکاتب اقتصادی مانند نئوکلاسیک‌ها و نیوکینزین‌ها از داده‌ها و مدل‌های ریاضی برای اثبات نظریات خود استفاده می‌کنند. از منظر بیان نظریات جهان‌شمولِ اقتصادی، مکتب اتریشی در تضاد با مکتب تاریخی آلمان قرار دارد.

تعیین قیمت

مکتب اتریشی‌ها معتقدند که قیمت توسط ترجیحات ذهنی و فردی افراد که کدام کالا را بر کدام کالا ترجیح می‌دهند تعیین می‌شود و این در تقابل با ایدۀ مکتب کلاسیک است که هزینه‌های عینی تولید (برای مثال ساعات کار) است که قیمت کالا را تعیین می‌کند و در تقابل با ایدۀ مکتب نئوکلاسیک که عرضه و تقاضای و تعادل این دو نیرو است که قمیت را تعیین می‌کند، قرار دارد.

مکتب اتریش هر دو نظریۀ تعیین قیمت کلاسیک و نئوکلاسیک را رد می‌کند و بیان می‌دارد که هزینه‌های تولید نیز بر اساس ارزش ذهنی و استفاده‌های جایگزین (هزینه فرصت) منابع تولیدی تعیین می‌شود. عرضه و تقاضا را نیز ترجیحات ذهنی افراد است که تعیین می‌کند.

کالاهای سرمایه‌ای

یکی از بینش‌های اساسی اتریشی آن است که کالاهای سرمایه‌ای همگن نیستند. برای مثال، چوب، الوار، میخ، اره برقی و دیگر سرمایه‌های دخیل در تولید یکسان نیستند و نمی‌توانند جانشین کامل هم باشند. این امر به نظر بدیهی می‌رسد اما با نظر مدل‌های استاندارد اقتصادی، تفاوت بسیاری دارد.

تئوری‌های کینزی این اصل را درنظر نمی‌گیرند. تابع تولید که به عنوان بیان ریاضی روند تولید از آن یاد می‌شود در این مدل‌ها بر اساس ضرب نهادۀ نیروی کار در نهادۀ سرمایه به دست می‌آید و مشخصا بر فرض همگن بودن نهاده‌ها استوار است. بر این اساس       در مدل‌های کینزی تولید 10000 هزار دلار میخ، دقیقا معادل تولید 10000هزار دلار تراکتور است. بر اساس ایده‌های مکتب اتریشی تولید اشتباه کالاهای سرمایه‌ای زیان‌آور است و بایستی به باز تخصیص نهاده‌ها (ولو اینکه دردآور باشد) بپردازیم.

نرخ بهره

مکتب اتریشی ایدۀ کلاسیک در باب نرخ بهره که آن را ماحصل عرضه و تقاضای سرمایه می‌باشد را رد می‌کند. اتریشی‌ها بیان می‌کنند که نرخ بهره بر اساس یک محاسبه ذهنیِ افراد که پول را اکنون خرج کنند یا در آینده تعیین می‌شود (بر اساس نرخ تنزیل سرمایه). به بیان دیگر، نرخ بهره بر اساس اولویت زمانی وام‌دهندگان و وام‌گیرندگان تعیین می‌شود. برای مثال، افزایش نرخ پس‌انداز نشان می‌دهد که مصرف‌کنندگان مصرف فعلی را به تعویق می‌اندازند که منابع (و پول) بیشتری در آینده در دسترس داشته باشند.

اثر تورم

مکتب اتریشی معتقد است که هر گونه افزایش در عرضه پول که با افزایش تولید کالاها و خدمات همراه نباشد، منجر به افزایش قیمت ها می شود. البته که قیمت همه کالاها به طور همزمان افزایش نمی یابد. شاید قیمت برخی کالاها نسبت به دیگر کالا بیشتر افزایش یابد و این باعث تغییر در قیمت نسبی کالاها خواهد شد. برای مثال شاید پیتر لوله‌کش همان 1دلار به ازای میزان ثابتی کار را دریافت کند، اما پلِ نانوا مبلغی بیش از 1دلار را برای خرید نان از پیتر طلب کند. بر این اساس که کالاها در اقتصاد بر اساس قیمت‌ها نسبی تخصیص می‌یابند، بر هم خوردن سابقه قیمت‌های نسبی باعث سوءتخصیص منابع خواهد شد.

این بر هم خوردن توازن قیمت‌های نسبی باعث می‌شود پلِ نانوا، نسبت به پیتر لوله‌کش ثروتمندتر شود. اما این فرایند چگونه ممکن است؟ اگر قیمت‌ها در یک زمان افزایش می‌یافتند، اهمیت این تغییر قیمت‌ها محلی از اعراب نداشت، اما در واقعیت تغییرات قیمت‌ها همزمان نیستند. قیمت کالاهایی که پول از طریق ایشان به سیستم تزریق می‌شود، زودتر با تغییرات قیمتی جدید هماهنگ می‌شود (و آورده بیشتری خواهند داشت) در قیاس با کالاهایی که دیرتر وارد موج تغییرات قیمتی می‌شوند. به عنوان مثال، اگر دولت با خرید ذرت پول تزریق می کند، قیمت ذرت قبل از سایر کالاها افزایش می یابد و کژتابی و توزیع ثروت حاصل از انحراف قیمت را به عافیت پشت سر می گذارد.

چرخه‌های تجاری  

اتریشی‌ها معتقدند که چرخه‌های تجاری (دوره‌های متناوب رونق و رکود اقتصادی) ناشی از مداخلات دولتی در نرخ بهره و حجم پول است. تخصیص نابهینه سرمایه وقتی صورت می‌پذیرد که دولت با مداخلات خود نرخ بهره را مصنوعی بالا یا پایین نگه دارد.

اصلا چرا رکود ایجاد می‌شود؟ تخصیص نابهینه عامل کار و سرمایه در اقتصاد، به علت مداخله دولتی در نرخ بهره، و در صنایع نامناسب (مانند صنعت ساختمان‌سازی که بحران آن منجر به بحران مالی 2008 شد) باید به سوی تخصیص بهینه عوامل که مستقیما تحت تاثیر نرخ بهره است تغییر رویه یابد. تمام بازی‌های دولتی با نرخ بهره در کوتاه مدت می‌تواند بیکاری را کاهش یا افزایش دهد، اما باید در یاد داشت که تمام این تغییرات کوتاه مدت است.

دولت یا بانک مرکزی ممکن است سعی کنند با کاهش نرخ بهره یا حمایت از صنعت شکست خورده، رکود را دور بزنند اما این سیاست‌های موسوم به سیاست‌های ضدچرخه‌ای در کوتاه مدت شاید بتواند اقتصاد را از رکود خارج کند، اما در بلند و میان مدت باعث تداوم چرخه‌های تجاری و رکودهای متناوب می‌شود. نظریه پردازان اتریشی بر این باورند که این امر تنها باعث سرمایه گذاری نادرست بیشتر می شود و رکود را در صورت وقوع بسیار بدتر می‌کند.

خلق بازار

نظریه‌پردازان اتریشی، ایجاد و خلق بازار را حاصل یک فرایند تاریخی و نه یک طرحِ از پیش تعیین‌شده می‌دانند. به بیانِ دیگر، خلق و به وجود آمدن بازار یک فرایند است و نه یک برنامه. مردم بازارهایی را برای رفع نیازهای خود ایجاد کردند. بدین جهت، شما اگر دسته‌ای از انسان‌ها که تجربه مدنیت ندارند را در جزیره‌ای رها کنید، به احتمال قوی مکانیسم بازار را ایجاد خواهند کرد.

در یک کلام

منطق اقتصاد اتریشی، منطقی شفاهی است و در تقابل با فرمالیسم جریان اصلی اقتصاد قرار می‌گیرد. اقتصاد اتریشی تفاوتی عمده با اغلب دیگر مکاتب اقتصادی دارد و بینش‌های توسعه داده شده توسط عالمان این مکتب، به بغرنج‌ترین و پیچیده‌ترین مسائل این عصر پرداخته است.

این مطالب توسط تیم دانشجویی پادکست سکه تهیه شده است و خالی از اشکال نیست، می‌توانید در صورت تمایل در بهبود آن‌ها کمک کنید.

به اشتراک بگذارید

تلگرام
واتس‌اپ
توییتر
فیسبوک
لینکدین

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *